همه افرادی که در یک جامعه زندگی میکنند ممکن است گاهی غم و اندوه را تجربه کرده باشند. این حالت برای هر کسی در زندگی بهویژه در زندگی شهرنشینی به وجود میآید. تجربه شاد نبودن در کوتاهمدت شاید عواقبی به دنبال نداشته باشد اما در بلندمدت میتواند انسان را به مرز بیماریهایی از جمله افسردگی بکشاند. امروز دیگر نمیتوان برای خیلی از بیماریها مرزی تعیین کرد افسردگی هم یکی از این بیماریها است که هر لحظه ممکن است در کمین افراد باشد.
به گفته روانشناسان و متخصصان نبود شرایط شادی، نداشتن هدف در زندگی، احساس پوچی از جمله مواردی است که میتواند انسان را دچار افسردگی کند.
طبق برآوردی که اخیرا در رابطه با افسردگی در جامعه صورت گرفته است ضریب آن 10 تا 15 درصد عنوان شده که نسبت به میزان گذشته آن افزایش یافته است.
فرید براتی، روانشناس در رابطه با دلایل افسردگی میگوید: عوامل مختلفی
در ایجاد افسردگی دخالت دارند در رابطه با همه بیماریهای روانی که افسردگی
هم یکی از آنها است معتقد به یک مدل چند بعدی یا چند وجهی هستیم. دلایل
زیستی، روانی، اجتماعی، معنوی و اخلاقی از جمله این علتهای چند بعدی است.
افسردگی هم به عنوان یک بیماری روانی از همین مدل پیروی میکند. او
میافزاید: بخشی از افسردگیها ناشی از مشکلات زیستی مثل مسائل ژنتیکی،
وراثتی، بیولوژیک، هورمونی و مغزی است.
بخش دیگر عوامل روانشناختی
است؛ احساس کمبود اعتماد به نفس، عزت نفس، مشکلات روانی، درگیریها،
استرسهای اجتماعی، تنشها و نگرانیها میتوانند در بروز افسردگی موثر
باشند. این روانشناس نبود شادی در جامعه را ناشی از حوزه اجتماعی افسردگی
برشمرده و معتقد است: عدم مشخص بودن حدود در فعالیتهای اجتماعی، نبود
ساعات تفریحی مناسب، مسائل خانوادگی مثل نوع تربیت افراد، عدم وجود دلبستگی
بین اعضای خانواده که حمایت لازم را از فرزندان از بین میبرد و باعث بروز
افسردگی ناشی از حدود اجتماعی میشود.
در بخش معنوی و اخلاقی
هم دیده شده است افراد افسرده هدفی در زندگی ندارند و همواره احساس خلأ و
تهی بودن میکنند. براتی با اشاره به تحقیقات اخیر در حوزه روانشناسی
میافزاید: فقدان معنا با افسردگی ارتباط نزدیکی دارد در یک تحقیقی که
انجام دادم به خوبی این موضوع روشن شد که نبود معنا و هدف در زندگی و
اعتقاد نداشتن به موضوعی فراتر از خود باعث میشود آدمها احساس کمبود کرده
و مبتلا به افسردگی شوند.
این روانپزشک با بیان اینکه افسردگی در جهان در حال افزایش است
میگوید: دنیای پست مدرن ویژگیهایی با خود دارد که این ویژگیها با
افسردگی هم گونی نشان میدهد. دنیای پست مدرن دنیای نا امیدی، شفاف نبودن
مرزها، به هم ریختگی حدود روابط اجتماعی، دنیای عدم پایبندی به اخلاقیات،
دنیای اضطرابها است و همه اینها در افسردگی نقش دارد. براتی معتقد است
افسردگی پیش از آنکه یک بیماری بیولوژیک باشد ناشی از مسائل اجتماعی است.
در
جوامعی که برای شاد بودن افراد برنامه مشخصی نیست، غمها و نگرانیها در
این جوامع بیشتر از شادیها و هیجانات مثبت است بنابراین در این جوامع با
پدیده افسردگی بیشتر مواجه هستیم. او در ادامه با بیان اینکه در انواع
بیماریها ما با «بار بیماری» مواجه هستیم میگوید: سازمان جهانی بهداشت
برآورد میکند که افسردگی در طی سالهای آینده یکی از اصلیترین بارهای
بیماریها رادارد. او در تعریف بار بیماری میافزاید:
بار
بیماری در بیماریهای جسمی و روانی مطرح است و شامل میزان فشار و میزان
هزینه بری که یک بیماری در افراد دارد میشود. این تحقیقات نشان میدهد در
سال 2015 بار افسردگی و اختلالات خلقی میتواند در رتبه اول یا دوم جهانی
قرار گیرد که این خود اهمیت زیادی دارد بهویژه برای جوامعی که از این
بیماری ضربه میخورند.
براتی میگوید: خیلی از ناراحتیهایی که در برخی افراد وجود دارد و ما
با عنوان افسردگی میشناسیم و به آن«انگ» افسردگی میزنیم به واقع افسردگی
نیست. افسردگی به معنای کلمه نیست و شامل دلمردگی و کم انگیزگی است خیلی از
افراد افسردگی به معنای دقیق کلمه ندارند. براتی در رابطه با خود
درمانیهایی که در رابطه با افسردگی میشود معتقد است:
خیلی از
افرادی که مشکل بیماری روانی پیدا میکنند کسانی هستند که به آنها پیشنهاد
میکنند ازدواج کنند تا خوب شوند در حالی که ازدواج ممکن است برای این
افراد باعث استرس شود و فشاری روانی به دنبال داشته باشد و باری بر مشکلات
آنها بیفزاید و آنها را نه تنها خوب نمیکند بلکه مشکل آنها را حادتر و
بیمارتر میکند. خانوادهها باید به این نکته توجه داشته باشند که ازدواج
درمان بیماریها نیست و گاهی میتواند مشکل ساز باشد.
براتی
مراجعه نکردن به متخصصان روانشناس و سایر کارشناسان این حوزه را از دیگر
خود درمانیها برشمرده و میگوید: مراجعه به رمال هم بخشی از خود درمانی
است و انکار مشکل و خدمات نگرفتن نوعی خودفریبی برای فرد به حساب میآید
این روانشناس در رابطه با ضریب افسردگی در جامعه میگوید: طی تحقیقات به
عمل آمده نرخ افسردگی بیشترین میزان است و آخرین آمار میگوید که بین 15
تا 24 درصد افراد جامعه دارای شکلی از افسردگی هستند. این موضوع روند رو به
افزایش دارد که امیدواریم با برنامهریزیها در جهات کنترل این افسردگیها
اقدام شود.
گاهی در جامعه با افرادی مواجه میشویم که در پی رخدادی چه عاطفی و چه
عصبی به افسردگی دچار میشوند اصغر کیهان نیا روانپزشک در این رابطه
میگوید: گاهی یک اتفاق یا رخداد سنگین میتواند برای فرد افسردگی به دنبال
داشته باشد مثل فوت عزیزی، گرفتاری سخت، مشکل عاطفی و غیره. نوعی از دیگر
افسردگیها ناشی از طلاق است که تاثیر زیادی دارد و بعد از مطلقه شدن مرد
یا زن خلأ عاطفی به دنبال دارد و فرد رابه افسردگی میرساند گاهی شرایط روز
اجتماعی مثل بیکاری میتواند افسردگی ایجاد کند .
او در ادامه در
رابطه با عوامل مهم وقوع افسردگی در جامعه معتقد است: عوامل اجتماعی که در
افسردگی دخالت دارند قطع ارتباط عاطفی انسانها با هم ونیز قطع ارتباط
انسانی مردم با مسئولان را شامل میشود این در شرایطی رخ میدهد که
بیاعتمادی رخ میدهد و مردم احساس میکنند که دولت و مسئولان حامی آنها
نیستند و احساس بیهودگی کرده و دچار افسردگی میشوند و ممکن است منجر به
مهاجرت و قطع ارتباط افراد با جامعه شود و نوعی اعتراض است
این روانپزشک میافزاید: در سالهای اخیر کلمه افسرده بین مردم به نوعی
مد تبدیل شده است و زبان به زبان بدون ریشه علمی میچرخد. او با اشاره به
اینکه یکی از دلایلی که جوانان ممکن است دچار افسردگی شوند بیکاری است
میگوید: جوان نیاز به تخلیه هیجانی و تخلیه حرکتی دارد این امر نیاز به
مکانی برای بروز میخواهد که یکی از آنها میادین ورزشی و فعالیتهای
اجتماعی است اگر این زمینهها فراهم نشود که فرد جوان نتواند انرژی خود را
رها کند یک جا مینشیند و دچار افسردگی میشودکیهان نیا با بیان اینکه
دوران یائسگی در بانوان دوران مستعدی در افسردگی است میافزاید:
در
دوران یائسگی که طولانی مدت است خیلی از خانمها دچار افسردگی میشوند و
یأس، نا امیدی، بیآیندگی از علایم آن در زنان است اما در رابطه با مردان
بعد از بازنشستگی و از کار افتادگی ما با پدیده افسردگی در مردان مواجه
میشویم. او در ادامه معتقد است: برخی افسردگیها کوتاهمدت هستند مثل
افسردگیهای بعد از زایمان، یا بعد از طلاق و فوت که برای هر کسی ممکن است
رخ دهد و اگر فرد نتواند مشکل خود را حل کند و اطرافیان او را حمایت کنند
این افسردگی کوتاهمدت به درازمدت مبدل میشود.
او در رابطه با دلیل افزایش افسردگی بین زنان نسبت به مردان میگوید:
علت این امر آن است که مردان امکان خروج از خانه و فعالیتهای اجتماعی
بیشتری نسبت به زنان دارند و محدودیت کمتری در مقایسه با زنان دارند. او
نوع دیگری از افسردگی را احساس قدر نشناسی دانسته و معتقد است: گاهی پدران و
مادران پس از خروج یا ازدواج فرزندان از خانه به دلیل انتظاری که از محبت
نسبت به فرزندان دارند دچار نوعی از افسردگی میشوند.
او در پایان
اثر افسردگی در دراز مدت را خودکشی دانسته و میافزاید: یکی از علایم انسان
افسرده آن است که قدمی در جهت بهبودی خود بر نمیدارد و انتظار دارد که
دیگران این کار را انجام دهند اگر کسی کمکی به آنها نکند و راههای ضد
افسردگی را به او نشان ندهد قطعا در دراز مدت به خودکشی منجر میشود.
به نقل از ملت ما
منبع: پارسی طب